Canalblog
Suivre ce blog Administration + Créer mon blog
Publicité
JARAGA ... Littérature et Poésie
Articles récents
Archives
29 février 2020

شعری از من در سایت #کانون_فرهنگی_هنری_یارا به کوشش شاعر و منتقد عزیز سرکارخانم #مهتاب_کرانشه

شعری از من در سایت #کانون_فرهنگی_هنری_یارا به کوشش شاعر و منتقد عزیز سرکارخانم #مهتاب_کرانشه
شراره جمشید و بال هجرت گواهی عبور پاها نبود من که بر دستِ هوس همدم تباه ِ شقایقی سوخته قنوت بستم رو به قبای کریه شاهد وبا نفس های مردود جهات سینه ات از هرچه مرام باران داشت غائب شدم چندی که آهنگ مُسری حسرت طنین بر گوش اتّفاق بالا می بَرَد عاقبت چیزی می...
Publicité
25 février 2020

#اولیس #شراره_جمشید Ὀδυσσεύς #اودیسئوس

#اولیس #شراره_جمشید Ὀδυσσεύς #اودیسئوس
آیا جامی لبریز ِحروف که از دستمان پرید و بر صخره ی سبز خیس شکست –حاوی رشته ریزهای الیاف کلامیِ چسبان از آخرین گفتار اولیس در پژواک زمان و باقیمانده ی تنشِ شدید خرده سنگ های نمکین زیر لمس ِ عریان پاهای او که در سواحل خشکسالی عابری تنها بود –نمی توانست...
23 février 2020

#شراره_جمشید #عریان_روی

همیشه سرمایی از یأس اندامم را در بر ِ خود فرو کشیده است . و چیزی توأمان ، داغ و خون زده - سرد وُسفت گشته ازجنون ،روایت انگشتهای ماضیِ بعید قلم سرخورده ام را محصور به محدوده ای از زمان و مکان و خاطره های مرده ای که بیش از نیمه ی آنها هرگز متعلّق به من...
22 février 2020

#مجموعه_شعرمرگ_لیلیا #شراره_جمشید #نشرنصیرا

مقروضم به اشک های در گوشه و خراشِ تأسف بر سطح میز مقروضم به بوسه های نسلی که ، آیا کسی می داند به کجا رفت ؟ یا دهانی کز قلم می ریزد و زخم های کاغذ را می چشد_ لب هایم که خندیدنی نیست و پرنده های رنگی ِ من ، رنگ شده اند وقتی که حوصله ام در بلندای زمستانیِ...
22 février 2020

یک شعر از #مجموعه_شعرمرگ_لیلیا #شراره_جمشید #نشرنصیرا

چند سطر از خطوط گردنم بی هیچ ترتیبی خواب های برهنه ی کبودم را بر هوا می خواند بر لرزه های غروبی که نمی رسد می چرخم بر بوهای خوشْ لفظ دورهایم و نمی دانم از رعشه های گریخته از رگ های ماندنی در محو رهای باد چگونه متوازی می شوم با معرکه ی بیداری ام در ساعت...
Publicité
20 février 2020

#هارمونی_جنسیت_وجنگ_دردیالکتیک_زندگی_ومرگ #بازخوانی_شعررعناتوسط_شراره_جمشید شاعرعادل_اعظمی #

#هارمونی_جنسیت_وجنگ_دردیالکتیک_زندگی_ومرگ  #بازخوانی_شعررعناتوسط_شراره_جمشید شاعرعادل_اعظمی #
متنِ شعر: آه رعنا! خانم خیابان های خراب/ کفش های کتان نجیب/ كفش هاى كتان بی پول روسریت كه رنگش را با آفتاب تقسیم کرد (یادم هست) کوچه های پست/ كه دامن ات را/ با دهان کثیفشان دهنی کردند و آن قدر تو را کشتند که فراموش کردی پير شوى از دیوارهايت آن قدر بالا...
20 février 2020

#ازکتاب_ناقورحلال_شد #نشرکتاب_هرمز #شراره_جمشید

زبیده : خاک شوره های هم جوارْ باد را پرسه می زنند بر گور، غمینْ می لمد -میخکِ خشکْ روی ِ فروتن [ کنج ماتِ زمانِ نامده- یادبارْها ی پلشتِ بو گرفته زیرِ تاسیده ماهِ بَدر به کُرچاندنِ هوا شتاب دارند ] و" زبیده " شهر متروک فروخفته در یک ورق از تاریخ با دوزخ...
19 février 2020

#ریحان_حزیران #نشرکتاب_هرمز #شراره_جمشید

تا مگر مقدّمه ی شب از گوشه ی جولان جرعه ای وارَهَد _ اشاره بر غرامت بود که شکل از چهره افتاد و صورتی از وقت گذشت ! " در بی خبریِ خسته ی مسیرِ مرطوب خون می شتابد و ناگاهِ ملولِ چشمهای دچار گریه را تنگ دید " [ چنینم رخت در باخته ] از جایی که عقل می شکند...
19 février 2020

#محاط_به_مصروع #شراره_جمشید #نشرحکمت #Prose  

مبادا مفصل گردنده ای بگردد در این عصر افسرده ی دست هایم و چشم هایت کم شود از هر خطّی پشت خطّ ! چشمی که اعتبار می شود در گفتگوی دیدن .دستی که در پرده ی شب چرخید تا بگوید: حرف هایت را شنیده ام از دهانِ عزیمت . و عزیمت باریکه ی سطری میان کف دست ها که هی...
19 février 2020

شعری از کتاب #ابوالملیح #شراره_جمشید

که می بینیم که از لاشه ای محبوبوس˙ به حفظِ عمارت _ بی آسیمه به غربت ِحاد ِ چشم آن شومیِ بخت را جلا می دهد! ▪▪▪ "به ویژه" می توانیم به آن سیه غراب _درون را به اغما برد " ▪▪▪ پسین بازدید سراغ از علف موقعیت شدید که جُست ، وارستن از گوشه ی ملول ست رخصتی به...
Publicité
JARAGA ... Littérature et Poésie
Publicité
Publicité